واکنش سید محمد بهشتی به اتفاقات فیلم «رستاخیز»: این راهش نیست.

اعتماد نوشت: «رستاخیز» گرفتار بلای اکران
29 تیر 1394
خبرگزاری تسنیم: سینماگران علیه سازمان سینمایی در انتقاد از تعویق اکران «رستاخیز»
29 تیر 1394

واکنش یک مدیر سابق سینما به اتفاقات فیلم «رستاخیز»: این راهش نیست

فرهنگ > سینما – اعتماد نوشت:

سیدمحمد بهشتی: عامه مردم بنا براعتمادی که به مراجع و فقها دارند، در احکام کلی، «چرایی» برای پرسیدن ندارند. پرسش درباره حکم‌های فقهی کار مردم عامه نیست و اعتماد آنها به مراجع هم باعث می‌شود تا هر حکم فقهی بدون چون و چرا از سمت مردم عامه پذیرفته و اثبات شده باشد.

اما گاهی و در بعضی از احکام دیگر بحث، بحث عوام نیست و مراجع و فقها با فرهیختگان جامعه و طیف دیگری روبه‌رو می‌شوند که متفاوت از آنها عمل می‌کنند و برخوردهای متفاوتی دارند.

در چنین شرایطی برخورد با مخاطب فرهیخته، با مخاطب عامه باید کاملا متفاوت باشد تا آن مخاطب فرهیخته هم درباره احکام صادر شده، توجیه شود و خدای نکرده جبهه‌گیری ایجاد نشود.

ارایه استدلال درباره احکام در چنین حالتی یکی از اتفاق‌های خوب و تاثیرگذار است که باعث می‌شود، قشر فرهیخته هم به همان اعتماد مردم عام برسد و احکام را درک کند.

درست مثل همین روزها و شرایطی که برای فیلم «رستاخیز» به وجود آمده است. مخاطب این حکم و نارضایتی برخی مراجع که باعث شده سازمان سینمایی فیلم را متوقف کند، قشر فرهیخته‌ای است که یا در عرصه فرهنگ و هنر کار می‌کنند یا در جریان اخبار و اتفاقات سینمایی هستند.

چنین قشری، سوال می‌پرسد و می‌خواهد دلیل استدلال‌ها و حکم‌ها را بداند و بیان استدلال‌های مراجعی که به فیلم «رستاخیز» اعتراض داشته‌اند، می‌تواند راهگشای تمام این بحث‌ها و نظرها و حاشیه‌ها درباره توقف این فیلم باشد.

از طرف دیگر باید در نظر بگیریم که احمدرضا درویش، فیلمساز متعهدی است که فیلمش را با نظر فقها و علما ساخته است و بدون تایید آنها، این فیلم تاریخی- مذهبی را تمام نکرده. همین تایید برخی علما و مراجع دیگر هم، تشکیک در چگونگی این اتفاق را بالا می‌برد و همین است که مخاطب می‌پرسد: «چطور برخی از علما فیلم را قبول دارند و برخی دیگر نه. و دلیل این دو دستگی در نظرات چیست؟».

این سوال‌ها و حاشیه‌ها مهم‌ترین مساله‌ای که ایجاد می‌کند این است که از این پس و برای ساخت فیلم‌های تاریخی و مذهبی، تکلیف فیلمساز و سینما مشخص نیست.

چون در این مورد خاص، هنوز مشخص نشده که استدلال‌های اصلی توقف چیست و چطور نظرهای مختلف، فیلم را متوقف کرده. به این ترتیب فیلمسازان دیگر هم برای شروع هر کار مذهبی و تاریخی، دچار شک و تردید می‌شوند و این پتانسیل عظیم و خوب برای ساخت فیلم‌هایی که برگرفته از روایت‌های مذهبی و تاریخی ما است، عقیم می‌ماند و مردم، آنهایی که وظیفه اصلی علما و فقها و همین‌طور فیلمسازان مذهبی، باید مخاطب این آثار باشند، از چنین آثار دور می‌افتند و هدف اصلی، که همان حفظ اسلام است، از دسترس خارج می‌شود.

وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و متولیان سینمای ایران، بیشتر از دیگران درباره حل این مساله، شناخت زاویه‌های متفاوتش و پیدا کردن راهکاری برای بیرون آمدن از این چالش، مسوول هستند.

وظیفه مدیران ارشاد و مدیران سازمان سینمایی، پیدا کردن پل ارتباطی میان علما و قشر فرهیخته است. حکم کلی توقف اکران یک فیلم، اگرچه احترام‌گذاری و رعایت ادب نسبت به علما و مراجع است و کاری درست و بدون ایراد است، اما رفتاری پیشگیرانه، میانه‌دار و کامل نیست.

مدیران سینمایی باید رابط بین علما و قشر فرهیخته باشند و با دانستن و آگاهی از زاویای مختلف این پیشامد، برای حل آن آستین بالا بزنند. آنها باید به سراغ علما و فقهایی بروند که نسبت به این فیلم معترضند و نظرات آنها را به فیلمسازان منتقل کنند تا به جای توقف راهی برای تغییر و اصلاح وجود داشته باشد.

با این توقف، پیام‌ها اشتباه و نادرست هم به مردم عامه و هم به قشر فرهیخته رسیده می‌شود و آنهایی که در جریان اخبار نیستند، تنها برداشتی که می‌کنند؛ یک ممنوعیت و شکست تازه برای سینماست.

چنین برداشت نادرستی، پیامد همان در جریان نبودن و ارایه نشدن استدلال‌ها و حکم‌هایی است که سرانجام «رستاخیز» را به این روزها رسانده و البته مدیریت سینمایی که به جای همراهی و همزبان کردن علما و مراجع و قشر فرهیخته با یکدیگر، ساده‌ترین و سرراست‌ترین راه را انتخاب کرده و از مسوولیت میانه‌داری خود فارغ شده‌اند. توقف و عدم اکران، باید دورترین و آخرین راه‌حل باشد تا مسیرها و راه‌ها اشتباه نشوند، چون اگر این اتفاق رخ دهد و این گسست ایجاد شود، در نهایت ضرر اصلی آن به مردم می‌رسد و همان وظیفه کلی که همه ما برای آن فعالیت می‌کنیم، دغدغه‌اش را داریم و نگرانش هستیم.

با این اتفاق دیگر نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که روند ساخت فیلم‌های مذهبی و پیام‌رسانی درست و بجا ادامه پیدا کند و اعتماد قشر فرهیخته به فعالیت فرهنگی کمتر و کمتر می‌شود.

سینمایی که با این بی‌اعتمادی و ناامیدی و پر از ابهام و سوال روبه رو باشد، سینمایی است بدون حرف و بدون تاثیرگذاری و البته ناامید که در نهایت زیان آن به مردم می‌رسد که مخاطبان اصلی آن هستند.