خبرگزاری فارس-حسین سلیمی: استفان واربک آهنگساز فیلم «رستاخیز» برای نمایش این فیلم به تهران آمده است. با او درباره نحوه ورودش به فیلم و چگونگی ساخته شدن موسیقی متن این فیلم به گفتگو نشستیم.
*در ابتدا اگر مایل هستید از نحوه ورودتان به فیلم «رستاخیز» بگویید.
از طریق انور تدوینگر این فیلم – که من در چند پروژه با ایشان همکاری کرده بودم – انتخاب شدم؛ در گفتگوهایی که آقای درویش و طارق انور برای انتخاب آهنگساز داشتهاند، به نتیجه رسیدند که من کار آهنگسازی فیلم را انجام دهم. بعد از این تصمیم، فیلمنامه «رستاخیز» را خواندم و با فیلمنامهای بسیار عظیم و حماسی مواجه شدم. بعد با آقای درویش ملاقات کردم و وی حدود نیم ساعت از کار را نمایش دادند. به عنوان یک آهنگساز وقتی فیلم را دیدم باید با توجه به تصویری که دیده بودم و شخصی که ملاقات کرده بودم، تصمیم میگرفتم. با توجه به شناختی از طارق داشتم و وقتی هم با آقای درویش ملاقات کردم، تصمیم گرفتم این کار را انجام دهم.
نسبت به تصویری که از کشورهای دیگر در اروپا میشود مشکوکم
چرا این کار را قبول کردید؟ از آن جهت این سوال را مطرح میکنم که شما یک اروپایی هستید و قالب اروپایی ها با توجه به تبلیغات منفی که علیه ایران در رسانهها غربی مطرح شده، ایران را کشوری امن نمیدانند.
من همیشه به تصویری که از دیگر کشورها در اروپا میشود، مشکوک بودهام و اجازه نمیدهم که این تصورات در ذهن من اثر گذار شود. هر کشوری نکات خوب و بد دارد. مثل کشور خودم؛ چیزهایی هستند که من درباره کشورم دوست ندارم و چیزهایی هم هستم که دوستشان دارم. من نمیتوانم بگویم که سیاست خارجی انگلستان همه چیزش خوب است! کشورهایی هستند که رفتارهایی در طول زمان داشتهاند و نمیتوان به سادگی درباره آنها قضاوت کرد.
* ریسک دوچرخهسواری در لندن از حضور در ایران بیشتر است
خانواده و یا همکارتان هم با قبول این پروژه موافق بودند؟
به هیچ وجه کسی مخالف حضور من در ایران نبود. البته فرزندانم به من توصیه کردند که اگر در ایران از هتل خارج می شوی تنهایی جایی نرو! ولی نگفتند که روی فیلم کار نکن. نگرانی بچه ها و خانواده من نگرانی فرزندان در قبال پدرشان است و دلیل سیاسی ندارد. من در خیابانهای لندن دوچرخه سواری میکنم که بسیار خطرناک و ترسناک است. ریسک این کار بسیار بسیار بیشتر از حضور من در ایران است!
تصور شما از ایران قبل حضورتان در پروژه «روز رستاخیز» چه بود؟
قضاوت شما نسبت به یک ملت بر اساس دیدار شما با مردمان آنجا شکل میگیرد. من قبلا با ایرانی هایی در انگلستان آشنا بودم و وقتی به این پروژه دعوت شدم و با ایرانیهای همکاری نزدیکتری داشتم، با من برخورد مهربانانه و صمیمانهای داشتند. با دیدن ایران تصورم درباره ایران تغییری نکرد، چون که بیشتر مدت اقامتم در ایران به ماندن در هتل گذشت و خیلی دوست دارم بیشتر با تهران و ایران آشنا شوم.
بیایید راجع به فیلم بیشتر صحبت کنیم. اولین احساسی که بعد از خواندن فیلم داشتید، چگونه بود؟
در ابتدا وقتی فیلمنامه را خواندم، ارتباط احساسی برقرار نکردم و بیشتر فکر کردم فیلمنامه جالب و پر التهابی است. اما وقتی فیلم را دیدم ارتباط بسیار قوی احساسی با فیلم برقرار کردم.
* برای من عاشورا مثل حماسههای یونان باستان است
همان طور که می دانید فیلم بر اساس واقعیت ساخته شده است. پیش از این قصه فیلم را شنیده بودید؟
من شنیده بودم این داستان را ولی فراموش کرده بودم. این داستان برای من مثل حماسه های یونان باستان بود. من به عنوان یک مسیحی بزرگ شدم که البته الان مسیحی نیستم و خیلی از داستانهای مربوط به این موضوع را فراموش کردم.
با کدام یک از شخصیتهای فیلم ارتباط بیشتری برقرار کردید؟
بوکر (پسر حر) – در نسخه فارسی بُکیر نام دارد- که در سپاه یزید است و پیغامبر لشکر اوست. او از طرف یزید مامور میشود که با حضرت عباس و امام حسین مذاکره کند. او آرام آرام در طی این رفت و آمدها با خلوص و ایمان امام حسین آشنا میشود و در آخر موضع او عوض میشود و به سمت امام حسین و خانوادهاش می آید و نمیتواند به خودش بقبولاند که با امام حسین بجنگد. بوکر (بُکیر) شخصی بیرون از ماجرا است که شما امام حسین را در چشمان او میبینید. به همین خاطر هم من با شخصیت او در فیلم ارتباط برقرار کردم.
* جذابیت شخصیت حضرت عباس از نگاه یک اروپایی
خیلی از محققین غربی وقتی بر روی مذهب شیعه کار میکنند، شخصیت حضرت عباس بر روی آنها تاثیر زیادی میگذارد. به نظر شما دلیل این موضوع چه میتواند باشد؟
جذابیتی که حضرت عباس برای من دارد این است که او جان خودش را فدای بچهها و زنان می کند. چیزی که او را واقعا جذاب میکند این است که او این کار را برای به دست آوردن افتخار و یا نشان دادن و به نمایش گذاشتن خود نمیکند. این شهادتی است که هر کسی آن را درک میکند.
کدام صحنه فیلم روی شما تاثیری بیشتری گذاشته است؟
دو صحنه در فیلم بود که روی من تاثیری زیاد گذاشت. صحنه ای بود که حضرت عباس نزدیک رودخانه نشسته و تصویر آسمان در رودخانه پیدا شده با وجود این که او میداند کشته خواهد شد ولی کاری را انجام میدهد که پر از امید است. صحنه دیگر آن صحنه قاصد یزید، بوکر (بُکیر) است که به سپاه امام حسین پیوسته و زخمی شده و در میدان جنگ زانو زده و شاهد کشته شدن خانواده امام حسین است.
با توجه با قصهای که روبه رو بودید، سعی کردید از چه نوع موسیقی استفاده کنید؟ آیا با توجه به فضای حماسی کار از موسیقی پر حجم و پر ساز برای بیان کردن این حماسه استفاده کردید؟
صحبت آقای درویش در این فیلم به مخاطب ایرانی محدود نمیشود. پس اولین اقدام من برای ساخت موسیقی این بود که با فیلم و قصه آن هرچه بیشتر آشنا شوم. موقعیتی که فیلم در آن اتفاق میافتد یک جغرافیای بسیار پهناوری است که کشورهای زیادی را شامل میشود و اسلام مذهب بزرگی است؛ پس من باید بر روی گونه بزرگ موسیقایی کار می کردم. با مشورتی که با آقای درویش داشتم تصمیم گرفتم از سازهایی استفاده بکنم که در عین حالی که احساس را منتقل می کند بتواند شرایط خاص جغرافیایی را هم به مخاطب منتقل بکند. از سازهای تنبک، کمانچه، دودوک، نی و عود در ساختن موسیقی این فیلم بهره گرفتم. و از این سازها در قالب ارکستر سمفونیک استفاده کردیم تا بتوانیم احساس را هر چه بهتر منتقل کنیم. فضایی که در قصه فیلم روایت میشود بسیار وسیع است. آسمان و زمین عظیم هستند بنابراین موسیقی باید حجم داشته باشد تا بتواند به درستی مکمل داستان باشد.
یعنی به نوعی از موسیقی تلفیقی استفاده کردهاید؟
نه موسیقی این فیلم تلفیقی نیست. شاید سازهای ایرانی و اروپایی را در کنار هم قرار داده باشم اما با این کار ساختار کلی موسیقی را تغییر نداده ایم. مثلا وقتی از دودک و کلارینت ترکی استفاده کردم، به خاطر این بوده که خواستم به نوعی صدای انسان را از این از این سازها استخراج کنم و قصد تلفیق نداشتم.
برای ساخت موسیقی این فیلم قطعا باید به موسیقی شرقی اشراف کامل میداشتید؛ آیا همین طور بود؟
بله. برای ساخت موسیقی هر فیلم چیزهایی زیادی هستند که باید یاد بگیرد. یک موسیقی برای فیلم هندی ساختم که مجبور بودم از این نوع موسیقی آگاهی کامل داشته باشم و یا یک موسیقی برای یک فیلم اسپانیایی نوشتم که مجبور بودم برای بهتر شدن کار روی این موسیقی متمرکز شوم و زیر و بم آن را بشناسم. بنابراین هر دفعه که موسیقی فیلم جدیدی آغاز میشود، چیزهایی جدیدی برای آموختن وجود خواهد داشت. با وجود این هر دفعه که یک موسیقی میسازم سعی میکنم خود واقعیام را در کارم جاری کنم و نمیخواهم که وانمود کنم که من از جای دیگری هستم.
چطور ملودی کار به دست آورید؟
وقتی فیلم را میبینید باید راهی پیدا کنید تا احساسات خود را به عنوان یک آهنگساز و به زبان موسیقی بیان کنید. من هم تلاش کردم همین کار را کنم.
*هیچ موسیقی را بر موسیقی دیگر ارجح نمیدانم
حالا که با موسیقی شرقی و طبعا موسیقی ایرانی آشنا شدید، این نوع موسیقی را چطور میبینید؟
من به شخصه هیچ موسیقی را بر موسیقی دیگر ارجح نمیدانم. وقتی شما موسیقی خوبی گوش میدهید فقط باید خود موسیقی مورد نظر قرار گیرد نه آن جغرافیایی که موسیقی از دل آن بیرون آمده است.
فکر می کنید موسیقی شما میتواند با مخاطب غیر ایرانی ارتباط برقرار کند؟
امیدوارم که این موسیقی بتواند با هرکسی و در هر جایی ارتباط برقرار کند. ولی افرادی خواهند بود که بگویند موسیقی خیلی خاورمیانهای است و یا خیلی اروپایی است. وقتی موسیقی نوشته میشود و نتها در کنار هم قرار میگیرد، موسیقی باید بتواند صادقانه و به درستی با فیلم برخورد کند. و من سعی نمی کنم که فقط نظر این شخص و یا آن شخص را از موسیقی که می سازم، جلب کنم. البته به غیر از آقای درویش، باید نظر ایشان را حتما جلب میکردم!
درتمامی مراحل ساخت موسیقی آقای درویش حضور داشتند؟
زمانی که در خانه بودم و فیلم را می دیدم و موسیقی مینوشتم که نه حضور نداشتند ولی وقتی بخشی از کار آماده میشد به او نشان میدادم و با هم کار میکردیم.
احتمالا آقای درویش دخالت که نمی کردند!
نه نه به هیچ وجه. همکاری ما به این صورت بود. به عنوان نمونه در صحنه ای که امام حسین شهید می شود من می خواستنم یک قطعه صلح آمیز و آرام بسازم ولی درویش یک موسیقی پر قدرت میخواست.
شما با کارگردانهای زیادی کار کردید و تجربه زیادی در این خصوص دارد، چه ویژگی هایی آقای درویش داشتند که ایشان را از دیگر کارگردانان متمایز میکرد؟
هر کارگردانی متفاوت است از کارگردانهای دیگر. به عنوان نمونه من با یک کارگردان فرانسوی کار میکردم که بسیار مسلط بود به کاری که انجام میداد ولی کاملا نقطه مقابل آقای درویش بود. کارگردان فرانسوی مدام در طول پروژه نگران بود و استرس داشت و این استرس را به من هم منتقل میکرد. اما درویش نقطه مقابل او بود. درویش مدام انرژی مثبت منتقل میکرد و نگاه مثبت او باعث میشد که من بهتر کار کنم. برخوردی که او با من داشت مانند این بود که هر دو سفری را باهم آغاز کرده باشیم.
کار کردن با عوامل ایرانی فیلم چطور بود؟
من با عوامل فیلم زیاد ارتباط نداشتم؛ موسیقی فیلم در انگلستان نوشته و در بلژیک ضبط شده است. البته با برخی از عوامل فیلم مثل آقای درویش مستقیما در ارتباط بودم. ایشان موسیقی را به خوبی میشناسند و این کمک زیادی به من کرد. می خواهم بگویم که درویش چطور به ساختن موسیقی فیلم کمک کرد. تصور کنید که من در حال ساخت موسیقی بودم و درویش نظاره گر کار من بود. وقتی موسیقی ها را اجرا میکردم؛ اگر درویش از کار خوشش نمی آمد، می گفت: خوبه! و وقتی قطعه دیگر را اجرا می کردم و مورد توجه او قرار می گرفت بسیار هیجان زده میگفت: عالیه! این چنین میفهمیدم که چه قطعهای را دوست دارد. وقتی قطعه موسیقی که مربوط به حضرت عباس میشد را اجرا کردم دیدم که او برگشته و اشک میریزد.
* خدای امام حسین را قبول دارم
قصه این فیلم یک ماجرای شگفتانگیز معنوی را روایت میکند، چطور توانستید این معنویت را در کارتان داخل کنید؟
دیدگاه من به این فیلمنامه بیشتر به وجه انسانی داستان معطوف بود تا مذهبی؛ هر چند که از لحاظ سیاسی هم جذابیتهایی برایم داشت. وقتی که در جبههای که در یک سوی آن با انسانی با ایمان و صادق و در سوی دیگر انسانی حریص و ظالم، مواجه می شوید، در ابتدا آن ارتباط معنوی خود به خود برقرار میشود. امام حسین به دنبال جنگ نیست و این یزید است که میخواهد او را نابود کند. اگر من به خدا اعتقاد داشته باشم، قطعا خدای من خدای یزید نیست؛ خدای من خدای امام حسین است.
قبلا از اینکه با این پروژه همکاری کنید، از سینمای ایران شناختی داشتید؟
واقعا نه. قبلا چند فیلم از سینمای ایران دیده بودم، اما اصلا یادم نیست که چه بودند. البته می توانستم بگویم که من سینمای ایران را می شناسم و کلی در این باره فلسفه ببافم اما این جواب صادقانه من به سوال شما بود.
به عنوان یک انگلیسی فکر میکنید این فیلم مخاطبان غربی را هم جذب میکند؟
فکر میکنم بله. دو فیلم «ده فرمان» و «بایبل» که در گذشته ساخته شده نمونههایی در این موضوع هستند. این فیلمها فقط برای اشخاص مذهبی ساخته نشدهاند. من امیدوارم این فیلم هم این گونه نگاه شود و با افرادی که مسلمان هم نیستند ارتباط برقرار کند. با خود من به عنوان یک شخص غربی ارتباط برقرار کرد که اگر این طور نبود اصلا این کار را قبول نمیکردم.
شما در جشنواره فیلم فجر هم حضور پیدا کردید، نظرتان را درباره جشنواره فجر بگویید؟
جشنواره فضای خوبی داشت و من سه فیلم را هم تماشا کردم و یکی از آنها بسیار خوب بود. که البته به شما نخواهم گفت کدام فیلم! من بیشتر در جشنواره اروپایی حضور داشتم و نکته شگفتانگیزی که در مورد آنها وجود دارد حضور کشورهای مختلف با فرهنگهای گوناگون، است. در جشنواره فجر هم این نکته وجود دارد و آثاری از دیگر کشورها هم به نمایش در میآید.
فکر میکنید برنده جایزه بهترین موسیقی متن جشنواره، خواهید شد؟(این مصاحبه قبل از دریافت سیمرغ جشنواره توسط وی انجام شده است)
نه. البته که نه!
چرا؟ شاید به خاطر این که شما یک بار جایزه اسکار را بردهاید و بردن جایزه دیگری ممکن است برای شماچندان اهمیتی نداشته باشد…
نه نه! خیلی دوست دارم و امیدوارم که این جایزه را ببرم اما من از این جهت به شما گفتم نه که هیچ کس دوست ندارد عمر خود را به خاطر بردن این جایزه و آن جایزه تلف کند.
* به فرزندانم میگویم همگی با هم به ایران برویم
وقتی از ایران بروید چه چیزی به فرزندانتان از این کشور خواهید گفت؟
به فرزندانم خواهم گفت که ای کاش همگی با هم به ایران برویم و با جای جای آن آشنا شویم. البته این کار سختی است چرا که باید ۶ بلیط و ۶ ویزا داشته باشیم!
اگر دوباره از سوی یک کارگردان ایرانی دعوت به همکاری شوند، کار را قبول خواهید کرد؟
همکاری من با یک فیلم لزوما ارتباطی به یک کشور خاص ندارد. اگر فیلم را بپسندم و با آن ارتباط برقرار کنم، حتما کار را میپذیرم.
خاطره ویژه دارید که بعد از برگشت به کشورتان برای خانوادهتان تعریف کنید؟
مهمتریی چیزی که در ذهنم مانده و برای فرزندانم تعریف میکنم، تاثیری است که آقای درویش از موسیقی من میگرفتند و بسیار متاثر میشدند. اما در خصوص سفر به ایران و دیدار با مردم ایران قطعا از برخورد صمیمانه و دوستانه آنها خواهم گفت.